چرا بايد تعداد ياران امام زمان (عج) به 313 برسد تا ايشان ظهور فرمايند؟
ابتدا باید بدانیم اینكه یاران حضرت مهدی (عج) 313 نفر هستند مطلب صحیحی است ولی منظور یاران خاص و فرماندهان لشگرهای حضرت می باشد، زیرا شكی نیست كه همه مؤمنین و مؤمنات در آن زمان از یاران و یاوران آن حضرت می باشند و حتی گروهی از مؤمنین زمان های گذشته زنده می شوند و در ركاب حضرت علیه كفر مبارزه می نمایند . به همین جهت در دعای عهد میخواهیم كه خداوند ما را از كسانی قرار دهد كه در ركاب حضرت وجود داشته باشیم. افزون بر آن بیان واقعیت نباید موجب یأس و دلسردی بشود، بلكه منطقا هر كس باید تلاش كند كه خود را به حد اعلای كمالات برساند تا در ردیف یاران ویژه آن حضرت قرار گیرد.ظاهراً این 313 نفر كه در روایات آمده است , از طلایه داران و پیشگامان نهضت حضرت مهدی (عج) هستند; زیرا در دیگر روایات یاران آن حضرت ده هزار دوازده هزار, پانزده هزار و حتی به عنوان توده های انبوه یاد شده است .پس احتمال دارد این گروه اندك , یعنی 313 نفر, فرماندهان و وزیران امام باشند كه در آغاز, هسته های اصلی نیروها را بر عهده دارند و پس از پیروزی برای ارشاد و دادرسی و كارگزاری به سرزمین های دور و نزدیك فرستاده می شوند.امام صادق (علیه السلام) می فرماید: از این گروه به نقبا, خواص و ذُخْراللّه تعبیر شده است . اگر خوب دقت كنیم این افراد باید مؤمن كامل باشند تا بتوانند جهانی را اداره كنند.
آیا در میان این همه افراد، تعداد 313 نفر یار وجود ندارد؟
باید گفت: همانگونه كه یك رشته علل و عوامل باعث غیبت شد و مردم از نعمت وجود امام ظاهر محروم شدند، همچنین ظهور امام نیز مشروط به تحقق زمینهها و شرایط آن است و تا این شرایط فراهم نشود، ظهوری نخواهد بود. یكی از شرایط عمده، وجود یاورانی است كه به همراه امام بار قیام را بر دوش بكشند و تا آخر از همراهی و یاری رهبر خود دست برندارند و او را تنها نگذارند. سدیر صیرفی در گفت و گویی با امام صادق(ع) درباره عدم قیام میگوید: حضرت مرا به خارج مدینه برد تا آن كه وقت نماز، در محلی پیاده شدم. امام صادق(ع) به جوانی كه در آن نزدیكی بز میچراند نگاهی كرد و فرمود: ای سدیر! به خدا قسم! اگر پیروان من به تعداد این بزها بودند، بر جای نمینشستم (و قیام میكردم). سدیر گوید: بعد از تمام شدن نماز، حیوانات آن گله را شمردم و یافتم كه عدد آنها از هفده تجاوز نمیكند.(1)
تحقق این شرط، لازم است ، ولی كافی نیست، بلكه باید زمینههای دیگر نیز فراهم شود كه از مهمترین آنها، قابلیت مردم برای پذیرش دولت حق است. به این معنا كه عموم مردم و جامعه بشری(نه گروهی خاص و در منطقهای خاص) باید به درجهای از معرفت برسند كه دریابند حكومتها و مكاتب ساختهی بشر، جوابگوی نیاز مردم نیست و به وسیلهی اینها، سعادت و عدالت واقعی به بشر هدیه نمیشود.
خلاصه آنكه مردم، خود باید ظهور عدالت را بخواهند و جهانیان را با زیباییهای دوران ظهور آشنا كنند و روحیهی عدالت طلبی و ظلم ستیزی را در همه جا گسترش دهند.
مرحوم خواجه طوسی، در كتاب تجرید الاعتقاد، علت غیبت امام را كوتاهی مردم میداند؛ چرا كه اعمال و كردار مردم، باعث شد امام از میان مردم برود. بنابراین باید مردم از راه غلطی كه رفتهاند برگردند و امام را بخواهند تا ظهور صورت گیرد.و از همین رو، شیخ صدوق در مقدمهی كتاب كمال الدین میگوید: ظهور حجتهای الهی در مقامات پیشوایی خود، بر سبیل امكان و تدبیر، نسبت به مردم زمان خودشان است. اگر حال(مردم) طوری باشد كه امام بتواند تدبیر و رهبری اولیایش را بر عهده بگیرد ـ یعنی مردم حاضر باشند حرف او را بپذیرند و او بتواند ارادهی خدا را پیاده كند ـ ظهور آن حجت، لازم خواهد بود و اگر وضع به گونهای باشد كه امام نتواند تدبیر در رهبری اولیایش را بر عهده بگیرد و حكمت الهی، موجب پنهانی او گردد و تدبیر نیز آن را اقتضا كند، خداوند او را در پشت پرده غیبت، نهان میسازد تا زمانی كه وقت مناسب فرا رسد.
برای مطالعه بیشتر ر.ك : مهدویت ( دوران ظهور ) ، رحیم كارگر ، نشر معارف
پی نوشت:
1.كافی، ج2، ص190، ح4
برگرفته از: پرسمان دانشجویی