با عرض سلام و تشکر بابت پرسش سوالتان در شیعه سِی
معنای لغوی ختم قرآن
واژه «ختم» در لغت، به معنای رسیدن به پایان هر چیز است. خَتم به معنای «مُهر نهادن بر چیزی» و خِتام به معنای «مُهر» نیز از همین ریشه است.[1] «ختم قرآن» در اصطلاح هماهنگ با مفهوم لغوی آن، به معنای قرائت قرآن کریم از آغاز تا پایان است.[2] در آیات کلام الهی سخنی از ختم قرآن به میان نیامده، بلکه همگان را به قرائت به قدر میسور فراخوانده است: ...فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ ۚ... (ترجمه: ...[اینک] هر چه از قرآن میسر میشود بخوانید...)[مزمل–۲۰]
بر پایه روایتی از امام صادق علیهالسلام مراد از (مَا تَیسَّرَ) مقدار تلاوتی است که قاری میتواند با خشوع قلب و صفای باطن بخواند،[3] و طبعاً چنین قرائتی در حال نشاط روحی و شادابی انجام میگیرد، نه از روی کسالت، خستگی و تکلّف. در حدیثی از امام علی(ع) تأکید شده که همت انسان باید تدبر و فهم آیات باشد نه به پایان رساندن سوره یا ختم قرآن
عنوان «ختم قرآن» از صدر اسلام برای مسلمانان آشنا بوده است و پیامبر و امامان اهل بیت و صحابه درباره چگونگی، زمان، روش و ثواب ختم قرآن کریم سخن گفتهاند. ظاهرا تعبیر «مجلس ختم» که برای درگذشتگان برگزار میشود از همین «ختم قرآن» گرفته شده باشد؛ زیرا مرسوم است که در چنین مجلسی یک یا چند بار قرآن را ختم میکنند.
پیشینه
اصطلاح ختم قرآن به دوران پیامبر اکرم بازمیگردد [۴] که براساس حدیثی نبوی، [۵] [۶] [۷] ختم قرآن برای افراد مختلف بسته به میزان آموختههای آنان از قرآن مفهومی متغیر داشته است. همچنین مسئله زمان لازم برای ختم قرآن مورد بحث بوده است. برخی از صحابه بر ختمهای مکرر در کمترین زمان اصرار داشتهاند اما براساس روایات ، ختم قرآن در کمتر از سه روز یا یک هفته ممدوح نیست، [۸] [۹] [۱۰] [۱۱] از آن رو که در سنّت اسلامی به ترتیل و تبیین آیات قرآن بیش از تکرار و تعدد تلاوت آیات توجه شده است. [۱۲] [۱۳] از پیامبر اکرم نقل شده کسی که در کمتر از سه روز قرآن را ختم کند به فهم آیات دست نمییابد [۱۴] [۱۵] و چنین قرائتی به خواندن شتابزده و بی توجه آیات میانجامد. [۱۶] در حدیثی از امام رضا (علیهالسلام آمده) است با اینکه میتوانم قرآن را در کمتر از سه روز ختم کنم، این کار را نمیکنم تا قرائتم بدون تدبر نباشد. [۱۷] [۱۸] در عین حال، سی تا چهل بار ختم قرآن در ماه رمضان به گونهای ویژه مجاز دانسته شده است. [۱۹] [۲۰]
منظور از "ختم اللّه" در آیه 7 سوره بقره چیست؟
خداوند در آغاز سوره بقره، مردم را به سه دسته تقسیم میكند: پرهیزكاران، كافران و منافقان
در مورد كافرانی كه هرگز ایمان نخواهند آورد میفرماید:
"خَتَمَ اللَّهُ عَلَیَ قُلُوبِهِمْ وَ عَلَیَ سَمْعِهِمْ وَ عَلَیََّ أَبْصَـَرِهِمْ غِشَـَوَهٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ؛(بقره،7)
خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده و بر چشمهای آنان پرده افكنده شده و عذاب بزرگی در انتظار آنان است."
اصرار و لجاجت برخی از كافران در برابر حق و ادامه به ظلم و بیدادگری و كفر سبب میشود كه پردهای بر حس تشخیص آنان بیفتد. كفر، تكبر، ستم، پیروی از هوسهای سركش، لجاجت و سرسختی در برابر حق، سبب از كار افتادن حس تشخیص و ابزار شناخت در آدمی میشود. قرآن این حالت را به تعبیرهای متعددی بیان كرده است:
1. "خَتَمَ اللَّهُ عَلَىَ قُلُوبِهِم"
2. "خَتَمَ عَلَىَ سَمْعِهِ وَ قَلْبِه؛(جاثیه،23)
3. "طَبَعَ اللَّهُ عَلَیَ قُلُوبِهِم؛(توبه،93)
4. "كَذَ َلِكَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىَ قُلُوبِ الْكَـَفِرِینَ ؛(اعراف،101)
5. "أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَىَ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَآ ؛(محمد،24)
6. "وَجَعَلْنَا عَلَىَ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّهً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِیَّ ءَاذَانِهِمْ وَقْرًا؛(انعام،25)
7. "كَلآ بَلْ رَانَ عَلَىَ قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ یَكْسِبُونَ ؛(مطففین،14)
8. "وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْف؛(بقره،88)
بنابراین قرآن از تعبیرهای مختلف استفاده كرده است. علت استفاده از واژه "ختم" این است كه در میان عرب رسم بر این بوده هنگامی كه اشیایی را در كیسهها یا ظرفهای مخصوصی قرار میدادند، و یا نامههای مهمی را در پاكت میگذارند، برای آن كه كسی سر آن را نگشاید و دست به آن نزند آن را میبستند و گره میكردند و بر گره مهر مینهادند، امروز نیز معمول است اسناد رسمی املاك را به همین منظور با ریسمان مخصوص بسته وروی آن قطعه سربی قرار میدهند و بروی سرب مهر میزنند، تا اگر از صفحات آن چیزی كم یا زیاد كنند معلوم شود. در لغت عرب برای این معنا كلمه "ختم" به كار میرود. از آن جا كه كافران لجوج بر اثر گناهان بسیار در برابر عوامل هدایت نفوذناپذیر شدهاند، و لجاجت و عناد در برابر حق در دل آنان چنان رسوخ كرده كه درست همانند كیسه سر به مهر هستند كه دیگر هیچ گونه تصرفی در آن نمیتوان كرد و به اصطلاح قلب آنان لاك و مهر شده است.[1]
پی نوشت:
1. مقاییس اللغة ؛ لسان العرب: ماده «ختم»
2. شناخت نامه قرآن برپایه قرآن و حدیث ج۳ ص۳۸۳
3. ما تَیسَرَ لَکم فیهِ خُشُوعُ القَلبِ وَ صَفاءُ السِّرِ. -- تا آن جا که خشوع قلب و صفای باطن، همراهیتان میکند. بحارالانوار، ج۸۴، ص۱۳۵
4. جعفرمرتضی عاملی، حقائق هامّة حول القرآن الکریم، ج۱، ص۷۱ـ۷۴، قم ۱۴۱۰.
5. کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۶۱۳.
6. کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۶۱۱.
7. محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱۲، ص۴۹۷ـ۴۹۸، ج ۱۲، چاپ جعفر حسینی، تهران ۱۳۶۳ش.
8. احمد بن حنبل، المسند، ج۱۰، ص۲۴، چاپ احمد محمد شاکر، ج۱۰، (قاهره) ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
9. سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، ج۲، ص۵۴ـ۵۶، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، (قاهره، بیتا)، چاپ افست (بیروت، بیتا).
10. کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۶۱۸۶۱۹.
11. علی بن حسام الدین متقی، کنزالعُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱، ص۶۰۶، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
12. کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۶۱۴.
13. علی بن حسام الدین متقی، کنزالعُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱، ص۵۳۸ـ۵۳۹، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
14. عبداللّه بن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۳۵۰، چاپ محمد احمد دهمان، دمشق ۱۳۴۹.
15. علی بن حسام الدین متقی، کنزالعُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱، ص۶۱۴، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
16. کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۶۱۷.
17. علی بن حسین بهاءالدین اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۳، ص۱۱۰، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
18. محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۸۹، ص۲۰۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
19. کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۶۱۸.
20. محمد بن محمد مفید، المُقْنِعَة، ج۱، ص۳۱۲، قم ۱۴۱۰.
21. ر.ك: تفسیر كبیر، فخر رازی، ج 2، ص 52 ، تفسیر نمونه، آیت اللّه مكارم شیرازی و دیگران، ج 1، ص 83ـ88، دارالكتب الاسلامیه
برگرفته از: al-shia - ویکی شیعه - ویکی فقه