آیا ماجرای غدیر خم حقیقت دارد؟(بخش دوم)
12- چرا بعد از اين ماجرا, مردم با حضرت علي (ع) بيعت كردند؟ مگر دوستي بيعت دارد؟ بيعت در لغت به معناي التزام به فرمان برداري و تبعيت است و حتي ابوبكر و عمر نيز با آن حضرت بيعت كرده و هر يك گفتند: «بخأ بخأ لك يا علي، اصبحت مولاي و مولي كل مومن».
13- نكته ديگر آن كه همه حاضران در آن جلسه از خطابه پيامبر(ص) مسائله «امامت و پيشوايي حضرت علي (ع») را فهميدند و بلافاصله «حسان بن ثابت انصاري» از پيامبر(ص) اجازه گرفت و اشعاري زيبا سرود كه در يكي از ابيات آن از زبان پيامبر(ص) چنين مي گويد: ......... قم يا علي فانني رضيتك من بعدي اماما و هاديا يعني : اي علي ! برخيز, خرسندم كه تو امام و هادي بعد از من مي باشي . ذكر اين نكته لازم است كه تقرير ; يعني، سكوت و عدم مخالفت پيامبر(ص) در برابر يك سخن يا رفتار در نزد همه مسلمانان - اعم از شيعه و سني - حجت و جزء سنت است . بنابراين اگر مسائله غدير معنايي غير از امامت داشت، چرا پيامبر(ص) سخنان «حسابن بن ثابت» را تاييد كرده و او را تشويق فرمودند؟ و چرا ديگران اعتراض نكردند كه منظور پيامبر(ص) «امامت و هدايت» امت نبوده است؟
14- نكته بسيار جالب توجه ديگر, مسائله «جابر بن نضر» يا «حارث بن النعمان الفهري» است . در روايت است كه پس از انتشار سخن پيامبر(ص) در غدير خم، وي نزد پيامبر(ص) آمده و عرض كرد: «اي محمد ; از جانب خدا به ما گفتي شهادت دهيم كه جز خداي يگانه پروردگاري نيست و شهادت دهيم كه تو پيامبر خدايي و نماز بخوانيم و روزه بداريم و حج انجام دهيم و زكات بپردازيم ما نيز همه اين ها را از تو پذيرفتيم ; ليكن به اين حد راضي نگشتي و پسر عمويت را بر ما برتري دادي و گفتي : «هر كه را من مولاي اويم، اين علي مولاي او است». اكنون بگو كه اين سخن را از پيش خود گفتي، يا از جانب خدا؟ پيامبر(ص) فرمودند: سوگند به آن كه جز او خدايي نيست، اين مطلب از سوي خداوند است . در اين هنگام او برگشت و به سوي اسب خود شتافت، در حالي كه مي گفت : خدايا! اگر آنچه محمد(ص) مي گويد حق است، پس سنگي بر ما ببار, يا ما را به عذابي دردناك گرفتار كن ! هنوز به اسب خود نرسيده بود كه از طرف خدا, سنگي بر سرش باريد و او را بر زمين كوبيد و جانش را بگرفت . آن گاه اين آيه نازل شد كه : «سائل سائل بعذاب واقع، للكافرين ليس له دافع، من الله ذي المعارج», (سوره معارج، آيات 1 - 3). اكنون بايد ديد چه چيزي در سخن پيامبر(ص) نهفته بود كه آن مرد خيره سر را بر آشفته كرد؟ آيا اگر صرف مسائله محبت و دوستي بود, اين همه لجبازي و خيره سري پديد مي آمد؟ مسلما مساله بالاتر از اين بوده است ; زيرا شخص مزبور از طرفي دلي پر كينه نسبت به حضرت علي (ع) داشت و از سوي ديگر, مي ديد با ولايت آن حضرت، بايد عمري تحت فرمان و رهبري ايشان سپري كند و از سر بي خردي و كبر و كژانديشي، مرگ و عذاب را بر ولايت مولاي متقيان و فخر كائنات ترجيح داد. براي آگاهي بيشتر ر . ك : الغدير - متن عربي - ج 1, ص 239 - 246 .
15- نكته مهم ديگر آن كه، خود اميرالموئمنين در روز «شوري» براي اثبات امامت خود, به حادثه غدير استناد كردند. عامربن واثله مي گويد: «در روز شوري كنار درب خانه ايستاده بودم و شنيدم كه اميرالموئمنين (ع) خطاب به آنان فرمود: من براي شما دليلي مي آورم كه احدي نمي تواند بر آن خدشه اي وارد كند. سپس فرمود: «اي جماعت ! - آيا در ميان شما كسي هست كه پيش از من به يگانگي خداوند ايمان آورده باشد؟ گفتند: نه . - آيا در بين شما كسي هست كه برادري چون جعفر طيار داشته باشد كه با ملائك پرواز مي كند؟ گفتند: نه . - آيا كسي از شما غير از من عمويي همچون حمزه - شمشير خدا و شمشير رسول خدا(ص) - دارد؟ گفتند: نه . - آيا غير از من كسي از شما همسري چون فاطمه (س) دختر پيامبر(ص) و سرور زنان اهل بهشت دارد؟ گفتند: نه . - آيا كسي از شما فرزنداني مانند حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشت دارد؟ گفتند: نه . - آيا كسي از شما هست كه [به دستور قرآن] پيش از نجواي با پيامبر(ص) صدقه داده باشد؟ گفتند: نه . - آيا در ميان شما غير از من كسي هست كه پيامبر(ص) درباره اش فرموده باشند: «من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه و عادمن عاداه وانصر من نصره، ليبلغ الشاهد الغائب»؟ گفتند: نه». براي آگاهي بيشتر ر . ك : الغدير - متن عربي - ج 1, ص 159 - 213 .
16- شاهد ديگر آن است كه پس از اعلام ولايت اميرالمومنين (ع), پيامبر(ص) چنين دعا كردند: «اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و احب أ من احبه ... ; خدايا! آنكه علي را به ولايت برگزيند تو ولي او باش و آن كه با او به عداوت در آيد, با او دشمني كن و دوست بدار آن كه علي را دوست دارد...», (الغدير, ج 1، ص 11) ]توجه داشته باشيد كه اين قسمت در متن عربي وجود دارد و در ترجمه ارسالي به خوبي ترجمه نشده است ]. اكنون به خوبي روشن مي شود كه اگر مقصود از ولايت، همان محبت و دوستي باشد, آن گاه دعاي بعدي پيامبر كه عرض داشتند: «و احب من احبأه» تكرار و لغو خواهد بود. بنابراين وجود هر دو سخن نشان مي دهد كه اينها, دو موضوع متفاوت مي باشند و ولايت چيزي برتر از صرف محبت است و البته از لوازم ولايت، محبت و دوستي ولي است . اثبات اين مقصود در ضمن نامه نمي گنجد.
توصيه ما آن است كه با مراجعه به كتاب هاي مستند و مفيد, در اين زمينه به تحقيق بپردازيد تا حقيقت آشكار شود. در اين رابطه مي توانيد از كتاب هاي زير استفاده كنيد.
1- بررسي مسائل كلي امامت ابراهيم اميني
2- امامت و رهبري شهيد مطهري
3- آنگاه هدايت شدم تيجاني سماوي، ترجمه : سيد محمد جواد مهري
4- اهل سنت واقعي كيست؟تيجاني سماوي، ترجمه : سيد محمد جواد مهري
5- از آگاهان بپرسيدتيجاني سماوي، ترجمه : سيد محمد جواد مهري
6- اهل بيت، كليد مشكل هاتيجاني سماوي، ترجمه : سيد محمد جواد مهري
7- همراه با راستگويان تيجاني سماوي، ترجمه : سيد محمد جواد مهري
8- عبدالله بن سبا, ج 3 - 1علامه عسكري
9- نقش ائمه در احياي دين، ج 15 - 1علامه عسكري
10- يكصد و پنجاه صحابي ساختگي علامه عسكري
11- نقش عايشه در تاريخ اسلام علامه عسكري
12- انديشه هاي اسلامي در ديدگاه دو مكتب (ترجمه معالم المدرستين), ج 2 - 1، علامه عسكري، ترجمه : دكتر جليل تجليل
13- حق جو و حق شناس (ترجمه المراجعات), علامه سيد شرف الدين، ترجمه محمد رضا امامي
14- شيعه در اسلام علامه طباطبايي
15- شيعه و تهمت هاي ناروا، علامه جواد شري
16- شيعه پاسخ مي گويد، سيد رضا حسيني نسب
17- فريب صالح الورداني
18- خاطرات مدرسه، سيد محمد جواد مهري
19- سيري در صحيحين، محمد صادق نجمي
20- الغدير،علامه اميني
21- عبقات الانوار، ميرحامد حسين
22- احقاق الحق، علامه شهيد تستري
23- شبهاي پيشاور، سلطان الواعظين شيرازي
24- راه ما, راه و روش پيامبر ما، علامه اميني، ترجمه : موسوي همداني
پی نوشت:
1. الفقيه ابوعبدالله المحالي البغدادي، متوفي 330، در امالي خود حديث غدير را تصحيح نموده و گفته صحيح است.
2. ابوعبدالله الحاکم، متوفي 405، در مستدرک گفته حديث صحيح است.
3. ابوحامد غزالي، متوفي 505، گفته جمهور اتفاق کرده بر متن حديث از خطبه روز غدير خم.
4. حاقط ابوالفرج ابن جوزي حنبلي، متوفي 595، در مناقب گفته، علماء سيره اتفاق کرده اند که قصه غدير بعد از رجوع پيامبر(ص) از حجه الوداع در 18 ذيحجه واقع شده و از صحابه و ساکنان اطراف 120 هزار نفر حاضر بودند.
5. ابو مظفر سبط بن جوزي حنفي متوفي 654 در تذکره ص 18 مي گويد اين حديث را احمد بن حنبل هم ذکر کرده و در آخر هم اتفاق سيره نويسان را بر قصه غدير نقل مي کند.
6. شمس الدين ذهبي شافعي متوفي 748
7. حاقط انورالدين هيثمي متوفي 807، تصحيح کرده حديث را
8. حاقط شهاب الدين ابن حجر متوفي 974 حديث را صحيح دانسته است.(الغدير، علامه اميني، ج 1، ص 294 به بعد)
برگرفته از: پرسمانی